🖤مادرم🖤
سخن از آهِ جگرسوز و شجون
پهلویِ بشکسته و غرق به خون
مرکب ماتم، به جانم می دمد
کاروان آهسته آ، جان می رود
ساربان، از عشق گو در محمل است؟!
غرق نوحه، روضه ی جان دل است؟!
آه را با خون دل، سیلان کنم
رود چشمم هیچ، جان افشان کنم
مادر، احوال دلم غم پرور است
بی نوا، محزون و بی بال و پر است
مادرم، از زینبت داری خبر؟!
کُنج کاشانه بُوَد مبهوت در!
خیل دشمن را چه شد بر ضرب در؟!
آتش و این تازیانه، میخِ شر
مادرم، گلرخ چرا پنهان کنی؟!
ناله ی پیوسته را درمان کنی؟!
مادرم، فضه چرا می خواندی؟!
فضه ام، محسن چرا خواباندی؟!
مادرم، از حَسَنت داری خبر؟!
از حسین و بغض جانکاهِ پدر؟
پدرم، آن شب تو می پنداشتی
کوه صبرت را چنین می کاشتی
آه از مسمار دشمن، از غلاف
"بضعة مني” فراموش است، بباف
پیله ات ای عشق، همچون شاپرک
ماتم مادر، به پا شد تا فلک
گِرد شمع جانِ من، مستان بگرد
ساغر ساقی شکستد، جان بگرد
مادر، احوال دلم غم پرور است
بی نوا، محزون و بی بال و پر است
آه را با خون دل، سیلان کنم
رود چشمم هیچ، جان افشان کنم
✍🏻ملوک سادات آلبوشوکه
1401/10/6 🏴(ایام فاطمیه)🏴
توفیقاتتون روز افزون به حق عشق علی (علیهم السلام)
فرم در حال بارگذاری ...